رمان جزر و مد پارت 1
رمان جزر و مد با حس لمس چیزی روی بازوم و فکر کردن به اینکه سوسکی چیزی باشه چشمام باز شد چندش طور دست کشیدم رو بازوم و برگشتم ولی….. با دیدن هیبت اون کثافت کنارم رو تخت خشک شده بودم _شب بخیر…. ابرو بالا فرستاد _اعتراف میکنم اومدن اینجا سخت بود ولی تو ارزشش