رمان سکوت قلب اجتماعی عاشقانه Archives - رمان دونی

برچسب: رمان سکوت قلب اجتماعی عاشقانه

رمان سکوت قلب پارت ۳۳

سکوت‌ قلب: -هاک..کان نه این غیر ممکن است. با شتاب برگشتم. اوینارم را دیدم که چشمانش را خمارمانند باز کرده بود و با لی های ترک برداشته اش اسمم را صدا میزد. آخر سر تلاشم بی فایده ماند. این از قطره اشکی که بر گونه ام چکید قابل تشخیص بود. با صدایش از شوک درآمدم. با سرعت همان چند قدم

ادامه مطلب ...

رمان سکوت قلب پارت ۲۸

سکوت‌ قلب: “بروبابایی” می‌گویم و سرم را به سمت پنجره بر می‌گردانم. واقعا این حس چیست که وقتی او را می‌بینم یا یا من تماس می‌گیرد و یا حتی به من پیام می‌دهد اینگونه می‌شوم. حس گنگیست.هم می‌خواهم باشد و هم می‌خواهم نباشد! در لحظه ترسی به جانم میوفتد. نکند… پوفی می‌کنم. حوصله دردسر ندارم! مدام با خودم تکرار می‌کنم:

ادامه مطلب ...

رمان سکوت قلب پارت ۲۶

سکوت قلب اوینار با بدجنسی لب می‌زند: -من یادم نمیاد بابام هنوز هیوا رو داده باشه یه نامزدی ساده است دیگه. می‌خندم. قشنگ پیمان را ضایع می‌کند. پیمان چشمانش را درست می‌کند. -نه مثل اینکه اوینار خانم کمر بستی به قتل ما. اوینار شانه ای بالا می‌اندازد. -نگران نباش. برای هیوا هم جبران ميکنم چون خواهر شوهر نداره میگم بیتا

ادامه مطلب ...