عاشقانه٬طنز ٬نسترن٬عاشقانه غمگین Archives - رمان دونی

برچسب: عاشقانه٬طنز ٬نسترن٬عاشقانه غمگین

رمان زندگی شیرین ومبهم من پارت ۱۰

♥️به نام خداوندی که از رگ گردن به ما نزدیکتر است♥️ ۱۰.۱ با اورژانس استاد رستمی را راهی بیمارستان کردن . به فاطمه ونفس مسیج فرستادم . که خودشان به خانه بروند ومشکلی برایمان پیش آمده . آتناز ونفس را سوار ماشین کردم . وراهی بیمارستان شدیم . وارد محوطه بیمارستان شدیم . سریع با بچه ها به داخل رفتیم

ادامه مطلب ...

رمان زندگی شیرین ومبهم من پارت ۹

♥️به نام خداوندی که نزدیکتر از رگ گردن است♥️ ۹.۱ وبا هم خداحافظی کردیم . (حورا) با صدای های که از نشیمن به گوش میرسید بیدارشدم . به سمت سرویس رفتم . بعداز شستن دست هایم وصوذتم به بیرون آمدم . از اتاقم به بیرون رفتم. دخترا در آشپزخانه مشغول صبحانه خوردن بودند. با خوشحالی سلام وصبح بخیرب به دخترا

ادامه مطلب ...

رمان زندگی شیرین ومبهم من پارت ۸

♥️به نام خداوند جان وخرد♥️ ۸.۱ جلوی در کتونی های آل استارم را در آوردم وبه داخل رفتم . نگاهی به خانه ای مقابلم انداختم . دکوراسیون خانه همه از مشکی وسفید استفاده شد بود. +-دخترم چمدونت رو داخل اتاقت گذاشتم. با صدای بابا به سمت اش برگشتم. با کنجکاوی نگاهی به اطرافم انداختم وخطاب به بابا گفتم +-کدوم اتاق؟!…..

ادامه مطلب ...