رمان عشق صوری پارت ۴
#پارت_۱۶ 🎭🎭 عشق صوری 🎭🎭 اومد سمتم….بهم نزدیک و نزدیک تر شد…. یقه لباسمو گرفت و کشیدم سمت خودش… از اینکه اینجوری باهام رفتار میکرد عصبانی شدم….. دستشو از لباسم جدا کردم و گفتم: -تو چه مرگت شده!؟ خیلی مزخرف شدی محسن….شدی عین این بچه های زورگوهای چندش …بچه ای…..رفتارهات هم بچگونه ان! اگه گفتی بمونی و موندم دلیلش فقط