رمان سکانس عاشقانه پارت 51
تند میگم : شما … شما خودتون زحمتش رو بکشین … اگه زحمتی نیست ! … اون می دونه … حالاکه همه چیز رو می دونه چرا باید به روی خودم نیارم ….. با مکث … خیره به خیابونه جلوی روش لب میزنه : ـ اینطوری بهتره … دوست ندارم تنهایی بیفتی دنباله کاراش … یه سِری کارا رو مَردا