رمان سکوت قلب پارت ۲۲
این اولین بار است تنها سفر میکنم. آن هم با هواپیما! صندلی کنار پنجره افتاده بودم و از شانس خوبم دختری تقریبا بیست و هفت هشت ساله کنارم بود. در طول راه انقدر حرف زد که ترس از ارتفاع و حالت تهوع اولیه را به کل يادم رفت! – تقریبا نیم ساعت دیگه فرود میآیم. راستی چرا اومدی تهران! لبخندی