4 مرداد 1400 - رمان دونی

روز: 4 مرداد 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان نفوذی پارت 35

    با سر و صدای دخترا از خواب شیرینم بیدار شدم کش و قوسی به بدنم دادم و خمیازه ای کشیدم با موهای پریشون توی تخت نشستم و فحشی به دخترا دادم.. هر کدومشون مشغول انجام یه کاری بودن و بگو بخندشون بود.. آیلین که داشت موهاشو پشت سرش می بست گفت :   -نمیخوای بیدار شی خرس خوابالو؟

ادامه مطلب ...

رمان در پناه آهیر پارت ۲۲

موتور سیاه خفنی شبیه موتور قبلیش پسندیده بود که منم گفتم عالیه و خریدش.. یه کلاه کاسکت قرمز قشنگ هم برای من خرید و گفت کلاه خودتو داشته باش، مشکیه هم مال من.. بدون ماشین رفته بودیم تا اگه موتور رو پسندیدیم و خریدیم، با همونم برگردیم.. موقع برگشتن مسیر رو عوض کرد و از پشت سرش داد زدم _کجا

ادامه مطلب ...

رمان نفوذی پارت 34

    و از طرفی هم میگفتن که یاشار ازت حمایت کرده و فلان.. منم پقی میزدم زیر خنده.. آخه چه حمایتی؟ آخرش که بگی الکی به دل خودت صابون نزن، میخواستم تینا به خدمتکارا احترام بزاره و حد خودشو بدونه.. چه چیزا!! معلوم نیست حرفش و عملش با هم همخونی دارن اصلا؟   داشتم با خودم زیر لب حرف

ادامه مطلب ...

رمان نفوذی پارت 33

      بعد یه دید زدن سر سری اتاقش و یه فیض کامل که از اتاقش بردم.. شروع کردم به زیرو کردن اتاقش.. اتاقش انقد بزرگ بود که نمیدونستم از کجا شروع کنم و چیو بگردم؟ سریع و سر سری اتاقشو گشتم و مواظب بودم چیزی رو جا به جا نکنم که متوجه بشه گرچه که فکر نکنم اصلا

ادامه مطلب ...

رمان نفوذی پارت 32

      ابروهام بالا پرید و مثل وزغ بر و بر نگاهش کردم و انگار ویندوزم تازه کار کرده که چی گفته گفتم :   -ولی چرا تا آسانسور هست از پله ها برم بالا؟   به سمتم اومد و مقابلم ایستاد کمی خودشو خم کرد و با چشمای ریز شده گفت:   -برده و خدمتکارا حق استفاده از

ادامه مطلب ...

رمان نفوذی پارت 31

    منم گفتم چشیده و بین حرفام هم یاشار فحش میدادم آیلین شبنم اول از جای که یاشار بهم نزدیک شده بود برگاشون ریخته بود.. مسخره کردن اولش ولی بعدش شبنم دو تا فحش نون ابدار نثارش کرد   برای آیلین و شبنم که گفتم چیشده یکم آروم تر شدم ولی آیلین میگفت یاشار اونجور پسری نیست که فکر

ادامه مطلب ...