رمان عشق ممنوعه استاد پارت 20
نووووچ اصلا همچین چیزی تو کَتم نمیرفت که لخت مادرزاد توی این خونه بچرخم دستام با سینه گره زدم و سوالی پرسیدم : _اونوقت چرا ؟! اخماشو توی هم کشید و گفت : _اولا اینجا حق سوال و جواب پرسیدن نداری دوما آقا اصلا خوششون نمیاد کسی غیر فُرم لباس دیگه ای بپوشه !! کلافه چشمامو تو حدقه چرخوندم و