7 شهریور 1400 - رمان دونی

روز: 7 شهریور 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان خان زاده جلد سوم

رمان خان زاده جلد سوم پارت 26

  اونم یه ادم بود اونم قلب داشت اونم اگر می‌خواست میتونست کمکم کنه اما خودش نمیخواست پس حرفاش و نشنیده گرفتم برام ذره ای حرفاش مهم نبود وقتی کارشو تموم کرد از اتاق بیرون رفت و من روی تخت نشستم به در و دیوار خیر شدم صداشون می اومد که با هم حرف میزدن و سعی می‌کردم نشنوم چی

ادامه مطلب ...
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 27

  پذیرش بعضی مسائل خیلی سخت بود و من یکی که نمیتونستم باهاش عادی برخورد کنم. از تاکسی پیاده شدم و باعجله راه افتادم سمت ساختمون. هرچند لحظه یکبار ساعت مچیم رو چک میکردم تا مطمئن بشم دیر نرسیدم. همینوه وارد شرکت شدم با شایلی رو به رو شدم. خواهر و دستیار شینا… دوتا خواهر که هیچکدوم ظاهرا با حضور

ادامه مطلب ...