رمان عشق ممنوعه استاد پارت 27
آراد با شنیدن صدای مکرر زنگ به خودش اومد و درحالیکه هنوز گیج خواب بود روی تخت نشست و همونطوری که من رو از روی خودش کنار میومد سوالی پرسید : _صدای اف افِه ؟؟ اهوومی زیرلب زمزمه کردم که بلند شد و همونطوری موهای آشفته اش روی دستی میکشید گیج گفت : _معلوم نیست نصف شبی کیه !!