8 شهریور 1400 - رمان دونی

روز: 8 شهریور 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 27

  آراد با شنیدن صدای مکرر زنگ به خودش اومد و درحالیکه هنوز گیج خواب بود روی تخت نشست و همونطوری که من رو از روی خودش کنار میومد سوالی پرسید : _صدای اف افِه ؟؟ اهوومی زیرلب زمزمه کردم که بلند شد و همونطوری موهای آشفته اش روی دستی میکشید گیج گفت : _معلوم نیست نصف شبی کیه !!

ادامه مطلب ...

رمان پروژه عشق پارت 13

پارت13 (تماسو قطع کردم و خیره به دری شدم که باران و کیان ازش بیرون رفتن….نگامو به اطراف اتاق چرخوندم و با درد بستم…خداااا …قدم به سوی تختم برداشتم و زیرش خزیدم از سرمای ملافه یه لبخند رو دلم نشست،با سردرد خوابم گرفت …..با سرگیجه چشمامو باز کردم و به کسی که در میزد یه بفرما تحویل دادم آرمین با

ادامه مطلب ...
رمان صیغه استاد

رمان صیغه استاد پارت 64

    باید قوی میموندم و تصمیم می‌گرفتم که هامون و تقدیم زنش کنم یا نه! صد در صد می‌دونستم که هامون مال من نیست ولی وقتی عاشقش شده بودم باید برای خودم می‌کردمش وقتی قلبم و دادم بهش نمی‌خواستم حسم یک طرفه باشه.   درواقع باید یک کاری می‌کردم که اونم عاشقم شه. عاشقم می‌شد؟ باید عاشق خودم می‌کردمش!

ادامه مطلب ...
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 28

    برخلاف من، خشم اون از اتفاقی که براش افتاده بود فروکش شده بود وظاهرا قصد نداشت به قکر تلافی بیفته.دستمو گرفت و گفت: -بیین گوش کن…فرهاد الان اینجا نیست برای همین من تونستم بیام بیرون متحیر و متاسف تر پرسیدم: -یعنی…یعنی تو خونه اسیرت کرده!؟ بجای اینکه جواب سوابمو بده گفت: -شیوا برو خونه.اینجا برای حرف زدن مناسب

ادامه مطلب ...