رمان عشق ممنوعه استاد پارت 47
داخل حمام گذاشتم که دستم رو به دیوار گرفتم و از درد باز صورتم درهم شد ، منتظر بودم بیرون بره ولی با دیدنش که داشت پیراهنش رو از تنش بیرون میاورد با تعحب لب زدم : _داری چیکار میکنی ؟؟ همونطوری که خم شده بود و شلوارش رو از پاش بیرون میکشید جدی گفت : _توقع داری