19 دیدگاه

رمان پروژه عشق پارت 19

4
(1)

 

مامان:اومدن

بابا:باز میکنم

(بابا درو باز کرد به صف ایستاده بودیم ،اول پدر دوماد بعد مادرش ،خواهرش و بلخره شا پسر تشریف آوردن همممممممم بدک نبود)

مامان:خوش اومدید بفرمایید بفرمایید

پدر شا پسر:زحمت دادیم

(آخه جناب زحمت چیه خود رحمتیت اَ صب چشم به راهیم تا شما تشریف بیارید…بیا ترو خدا آخه عدل خاهر شنگولی این باید پیش من بشینه … بزرگان جمع گرم گفت و گو بودن که خواهر شاپسر سمتم برگشت)

+خوب هستین من کیانا هستم

_مرسی شما خوبید خوش بختم منم اسرا هستم…فق(صدای زنگ بلند شد که حرفم قطع شد به سمت آیفون رفتم آخ آخ نیما بود)

بابا:کیه دخترم

_والا حاجی میخواستی کی باشه یه خرمگس داریم دیگه(مامان داشت برام چشم ابرو میومد که اسرا خانوم باش)

_هاا

نیما:یک عدد پسر اورجینال

_میخوام چیکار

نیما:اینهمه مشتیو شاپسرو حاجی تشریف میارن گفتم منم یه سری بزنم

_گمشو بالا

(درو باز کردم که اومد تو)

نیما:به‌به شما نترشیدیدو یه خواستگار اومد براتون

_خخخ (یواش با لب خونی گفتم)می‌بندی یا ببندم

نیما:بستم که (پشت کرد بهم و اشاره به پشتش کرد)ببین باز نشده

_خیلی کثافتی گمشو

(جای قبلیم نشستم که نیما هم اومد)

نیما:سلام عرض میکنم خوب هستید خوش اومدید

پدر شاپسر:ممنون پسرم

مامان:سلام پسرم خوبی بشین عزیزم

نیما:فداتشم خاله تو خوبی

(بیا چفت من نشست…با صدای آرومی در گوشم گفت)

نیما:خخخخ شادومادو

_ببین داداشی میزنم شلوپتت میکنم

نیما:احیانن درست گفتی؟!

_بله

(به سمت کیانا برگشتم)

_ببخشید فامیلیتون

کیانا:ایزدی هستم گلم

(با صدای بلندی گفتم)

_نههههههه

نیما:ررررررر کر شدم گیس بریده

_واسا واسا کیانا جان آهورا خان سلام خدمتتون عرض کرد

کیانا:اهورا

_بله بله اصن فقط از شما تعریف می‌کنه میگه مهرتون به دلش نشسته

(کیانا با ناز موهاشو داد تو)

کیانا:عه واقعا پس بهشون زنگ بزنم

_اره اره خوب کاری میکنید،میگم نن(نیما تند دهنمو بست و کنار گوشم لب زد )

نیما:عیزم بگو مامی

(دستشو از جلو دهنم کنار زدم و وحشی نثارش کردم, که بلند شد و روی مبل دونفری که مامان روش نشسته بود نشست)

نیما:خوب بریم سر اصل مطلب

شاپسر:البته بفرمایید

پدر ش.پ:بله خوب ارسلان جون همکارم بودگفتم کی از دخترشون بهتر برای پسر من برای همین خدمت رسیدیم

(چرا زحمت کشیدید کاش ما پیش قدم می‌شدیم)

نیما:البته همچین پسر تحفه یی هم ندارید همچین می‌بالید بهش

کیانا:حرف دهنتون رو بفهمید آقا

نیما:نفهمی خودتو به من ربط میدی شنگول

بابا:نیما جان گفتم اینجا باشی تا فضا صفا داشته باشه ولی فضا زیاتر میگه گمشو ازجلو چشام

نیما:ببینید حاجی این بترشه هم من نمیدم به این چلغوذ

_حرف زیبایی بود از آشناییتون خوشبختم کمی بیش اینجا خدمت داشته باشم کمال همنشینی اثر می‌کنه ،بحرحال خدافظ

(بلند شدم سمت اتاقم رفتم مانتومو برداشتم و همراه نیما از خونه خارج شدیم جلوی ماشین وایسادیم لبخندی به هم زدیمو یه بزن قدش صدادار زدیم با یه«ایول»که فک کنم صدا به خونه رسید،سوار ماشین شدیم نیما حرکت کرد)

نیما:عجب آبرو ریزی بود ایول خوشم اومد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 1 (1)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

19 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
iman ghaderi
iman ghaderi
2 سال قبل

پارت بعدیو کی میزاری 🤔🤔

ayliiinn
عضو
2 سال قبل

مبارکه نویسنده جان!
اصل میدی جگر!

ASi
ASi
پاسخ به  ayliiinn
2 سال قبل

مرسی عزیزم فداتم بمولا ⁦♥️⁩💕
خوب اسرا قائمی هستم اسم مستعارم«اسی»دوستام زیاد اینطوری صدام میزنن اهل آذربایجان غربی شهر زیبایییییه مهاباد و همین⁦♥️⁩⁦♥️⁩

ayliiinn
عضو
پاسخ به  ASi
2 سال قبل

خیلی هم عاالی خوشبختم جانیم!
موفق باااشیی!

Asi
Asi
پاسخ به  ayliiinn
2 سال قبل

فداتشم همچنین⁦♥️⁩💕✨

ayliiinn
عضو
پاسخ به  Asi
2 سال قبل

بوووس!

Barlin
Barlin
2 سال قبل

بعدی؟😑

Asi
Asi
پاسخ به  Barlin
2 سال قبل

چشم فردا میزارم⁦♥️⁩

Slin
Slin
2 سال قبل

هناسه جون نفس جون. خیلی خب بود دستت طلاااا

Asi
Asi
پاسخ به  Slin
2 سال قبل

شیلا الان قشنگ نشستم مورد عنایت قرارت دادم عشق جونیم ای جان⁦♥️⁩نگفتم به تو چش سفید نگو نفس⁦♥️⁩⁦♥️⁩

iman ghaderi
iman ghaderi
پاسخ به  Slin
2 سال قبل

👍👍

Asi
Asi
پاسخ به  iman ghaderi
2 سال قبل

دیقا بخاطر تو اصن دوس ندارم کسی بم بگه نفس

iman ghaderi
iman ghaderi
پاسخ به  Asi
2 سال قبل

من که گناهی ندارم میخوام رمان بخونم مشکلی داره

iman ghaderi
iman ghaderi
2 سال قبل

عالییییییییییییییی❤️❤️

سوگند
سوگند
2 سال قبل

عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییی خیلی قشنگیه
تازه من عاشق رمان های منحرفی ام
ولحظه های این رمان خیلی با حال

Asi
Asi
پاسخ به  سوگند
2 سال قبل

ووی فداتشمممم امیدوارم بیشتر خوشت بیاد⁦♥️⁩⁦♥️⁩

سوگند
سوگند
2 سال قبل

عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خیلی قشنگیه
تازه من عاشق رمان های منحرفی ام
ولحظه های این رمان خیلی با حال

Barlin
Barlin
2 سال قبل

پارت بعدی لطفاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اسی بقران بیشتر ننویسی جنازتو تحویل مامانت میدم😐💝

Asi
Asi
پاسخ به  Barlin
2 سال قبل

عیز من چی چی جنازمو تحویل ننم میدی اول از همه ننه خودت کلتو می‌کنه 😂✨⁦♥️⁩
بعدشم خیلی ممنون که زحمت کشیدی همچین انرژی کامنت کردی یه موقع زحمت نبینی باران جان😂✨⁦☄️⁩⁦♥️⁩

دسته‌ها

19
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x