رمان صیغه استاد پارت 73
با تکون ریزی که پرستار به شونهام داد لبخند زدم و نگاهش کردم: – مرسی عزیزم! چشم حتما میرم میشه برم ببینمش؟! خواهش میکنم. به نشونه نه سر تکون داد و نگران نگاهم کرد: – میدونی شوهرت توی بخش عمومی نیست که همین جوری ملاقاتش کنی خطر داره دکتر بفهمه خارج از ساعت راهت دادم توی اون