2 دی 1400 - رمان دونی

روز: 2 دی 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 79

در رو باز کرد بدون اینکه خودش تو چهارچوب بمونه و این یعنی میتونستم برم داخل… بلندشدم.خاک و خول و گرو غبار نشسته روی لباسم رو تکوندم و بعدهم از در رد شدم و رفتم داخل! خونه اش رو دوست داشتم. یه طراحی باحال داشت و با اینکه توان خریدن به قصر رو هم داشت اما توی اینجای باحال نسبتا

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 78

رو پل نشسته بودیم و پاهای آویزون شده مون رو آهسته و آروم تکون میدادیم. هم من ساکت بودم و هم اون… من که حتی اگه کنارش هم مینشستم و مثل الان هم حرف نمیزدم و فقط صم بکم اوقات رو میگذروندم هم باز چون بود حالم از هر حال بهتری بهتر میشد! آخه آدما میتونن کلی رفیق صمیمی داشته

ادامه مطلب ...