16 دی 1400 - رمان دونی

روز: 16 دی 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان زاده نور پارت اول

بی حس و حال و خسته به در یخچال تکیه داده بود و با ریشه های نازک در آمده از فرش زیر پایش بازی می کرد . گاهی نگاهی به مادرش می انداخت و دوباره خیره آن تیکه نخ بیرون زده از فرش می شد . – مامان . – بله ؟ کلافه گی و سر در گمی در چهره

ادامه مطلب ...
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 86

-شیوا مگه بهت نگفتم این مهمونی رو دست کم نگیر این واسه تو یه فرصت طلاییه تا یه زندگی به قشنگی زندگی من داشته باشی هاااان؟مگه من نگفتم میخوام تو رو هرجور شده با پسر برادر رهام آشنا کنم و این مهمونی پایه ی این آشناییه هااااان !؟شیوا این پسر امشب از تو خوشش نیاد فردا صبح میبندمت به درخت

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 88

#پارت_۶۹۶ 🌓🌓 دختر نسبتا بد🌓🌓 سرم بیماری که زیاد بیقراری میکرد رو براش وصل کردم. یه دختر خانم حدودا بیست و چندساله بود که درد شدیدی رو بخاطر میگیرنش داشت متحمل میشد! یه مسکن براش زدم و گفتم: -نگران نباش! یکم تحمل کن الان آروم میگیری! ساعد دستشو گذاشت روی چشمهاش و دیگه ناله نکرد و شقیقه هاش رو از

ادامه مطلب ...