2 بهمن 1400 - رمان دونی

روز: 2 بهمن 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 96

تیشرتش را از تن در اورد و به عادت همیشگیش پرتش کرد تو هوا خواست دراز بکشه که یهو انگار داره به مسئله مهمی فکر میکنه یا موضوع خاصی به سرش رسیده باشه یه نگاه به صورتم انداخت و پرسید: _الان تو صبح پا میشی تیشرت منو برمیداری مرتب میکنی بزاری سرجاش؟ نفهمیدم چرا همچین سوال عجیب غریبی پرسید اما

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 95

#پارت_۷۰۳ 🌓🌓 دختر نسبتا بد 🌓🌓 دستمو گرفت و برد سمت تخت و وادارم کرد بشینم. لابد توقع داشت اون موقع هم بخوابم که بقول خودش برای بچه خوب باشه! اصلا نیما از لحظه ای که شنید من باردارم شده بود یه نیمای دیگه! یه نیما که عین مادربزرگاس! هی میگفت اینکار خوب نبست واسه بچه اون کار خوب نیست.

ادامه مطلب ...

رمان زادهٔ نور پارت 17

امیرعلی بدون آنکه نگاه عصبی اش را از خورشید بگیرد ، سروناز را مخاطب خودش قرار داد : – می تونید برید . سروناز سری تکان داد و باز از خانه خارج شد و به حیاط برگشت . – خوب اگه حالت بهتر شده می تونی حرف بزنی . خورشید نگاهش کرد …….. ناراحت بود …….. کینه زن او در

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 94

هر چقدر تو مسیر به این فکر کردم سیامک کی هست و کی میتونه باشه متوجه نشدم و باخودم به هیچ نتیجه ای نرسیدم. یعنی چیزی به ذهنم نرسید جز اینکه احتمالا اشتباه گرفته برای همین واسه صاحب اون شماره ی ناشناس پیام فرستادم: “اشتباه گرفتین…” همزمان با ارسال پیام از شرکت زدم بیرون. حالم خیلی خوش نبود و دلم

ادامه مطلب ...