4 بهمن 1400 - رمان دونی

روز: 4 بهمن 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان زادهٔ نور پارت 19

آفتاب به لب بوم رسیده بود و سروناز چراغ های آشپزخانه را روشن کرده بود و سوپ خوش عطر و طعم خورشید هم آماده بود . یک ملاقه از سوپ لعاب افتاده خوش رنگ و طعم برای خودش ریخت و پشت میز نشست . – برای شما هم بریزم سروناز جون ؟ – نه الان نمی خوام . سر پایین

ادامه مطلب ...
رز مشکی چشمانت

رز مـشــــــکـــیـ چـشـمانتــ پارت 2

    درسته از بابام متنفر بودم ولی درکل از همهههههههههههههههههه مردا بدم میومد ، از ازدواج میترسیدم .. از اینکه به سرنوشت مادرم دچار شم میترسیدم … التماس کردن پیش بابا قطع به یقین جواب نمیداد چون میخواست زجرم بده و من با ناله هام اونو به خواستش میرسوندم … فقط یه راه میمونه من باید اون پسر جقله

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 95

مونا با انزجار صورتش رو درهم و مچاله کرد و گفت: -وای اسمشو نیار.ازش بدم میاد.متنفرم…اصلا به دلم نمیشینه اصلا . دختره حتی رنگ چشمهاش هم فیک…فکرشو بکن !؟ لیفت شقیقه و ابرو انجام داده…ابروهاشو کاشته..چشماش لنزن…مژه هاش هم کاشته، بینیشم که عملیه، لباشم که فیلره، زاویه سازی صورت هم انجام داده…گونه هاش هم که ژله ..اصلا موندم کجای این

ادامه مطلب ...