16 بهمن 1400 - رمان دونی

روز: 16 بهمن 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان خلسه پارت ۱۱

بعد از آنشبی که معراج با مارال در انباری صبح کرد، شرایط برایش سخت تر شد و فکر مارال از سرش بیرون نمیرفت… از اینکه داشت گرفتار دختری میشد که هم دختر پرویز خان بود و هم با او دشمنی بی دلیلی داشت، کلافه و عصبی بود. میدانست که فاصله ی طبقاتی فاحش بینشان، مانند آتشی بود که در آینده

ادامه مطلب ...

رمان زادهٔ نور پارت 31

امیرعلی بسته خریدش را از کیسه های خرید خورشید جدا کرد و از مغازه بیرون آمدند . امیر علی با رضایت به چشمان درخشان خورشید نگاه کرد . خودش هم از این خرید راضی بود ، چون عذاب وجدانش را کمتر کرده بود …….. امروز با اینکه جلسه مهمی داشت ، اما نتوانست بی خیال این خرید شود و جلسه

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 101

🌓🌓 دختر نسبتا بد🌓🌓 از وقتی پیک اومد بیمارستان و بسته ی من رو بهم تحویل داد واسه تموم شدن تایم کاری اونقدر هیجان داشتم که دل تو دلم نبود برای همین به محض اینکه فهمیدم آزادم و میتونم برم فورا و بی تعلل و فوت وقت همراه منیژ از اونجا زدم بیرون. دستمو فشرد و گفت: -مراقب خودت باش

ادامه مطلب ...
رز مشکی چشمانت

رز مـشــــــکـــیـ چـشـمانتــ پارت 19

    بدون در زدن دوید تو اتاقم الحق که مثل بچه ها بود بچه ای که بچگی نکرده بود .. یه نفس شروع کرد به حرف زدن :     وای اسپاکو امروز بهرادو دیدم وای نمیدونی چه حالی شد وقتی اونجوری باهاش حرف زدم . وای خدا قشنگ فکش افتاد   – تیدا یه نفس بگیر دختر  

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 101

وقتی اینو گفت با تعجب سرمو بالا گرفتم.جاخورده و درهم پرسیدم: -چی!؟ من…? ریلکس و با لبخند جواب داد: -بله کی از تو بهترآخه!? اصلا از این حرف و درخواستش خوشم نیومد.اصلا…من برای پیشرفت توی کار حاضر بودم تلاش کنم اما دلم نمیخواستم تن به هر عملی بدم. اونجوری حس میکردم میشدم همون هرزه ای که شهرام ازش حرف میزد

ادامه مطلب ...