رمان خلسه پارت ۱۱
بعد از آنشبی که معراج با مارال در انباری صبح کرد، شرایط برایش سخت تر شد و فکر مارال از سرش بیرون نمیرفت… از اینکه داشت گرفتار دختری میشد که هم دختر پرویز خان بود و هم با او دشمنی بی دلیلی داشت، کلافه و عصبی بود. میدانست که فاصله ی طبقاتی فاحش بینشان، مانند آتشی بود که در آینده