روز: اسفند ۲۵, ۱۴۰۰ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت ۱۷

دستش را دراز کرده و انگشت کوچکش را به انگشت کوچک دست افرا وصل کرد. _ خودتم می‌دونستی هارت و پورت الکی می‌کردم. حالا آشتی؟ افرا نگاهی به انگشتان گره خورده‌شان انداخت. دعوای ماه قبلشان در رابطه با کار کردنش را هنوز فراموش نکرده بود. دوست پسر غیرتی‌اش مخالف کار کردنش در آن مزرعه بود. درست مثل تمام کسانی که

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت ۲۳

منتظر ماند تا جواب‌ش را بدهد چنددقیقه گذشت و او خیره به صفحه‌ی موبایلش بااسترس لبش را می‌گزید صدای پیامک موبایلش که امد باعجله پسورد را وارد کرد پسوردی که تمامش اسم الپ ارسلان را یدک می‌کشید : _ hazeri?! (حاضری؟!) سریع تایپ کرد : _ تقریباً ، خودت میای؟! ارسلان تک کلمه ای جواب داد : _ ranande (راننده)

ادامه مطلب ...

رمان گلاویژ پارت ۲۳

_به بهار زنگ میزنم زودتر بگرده.. قبلش برو یه چیزی بپوش! گوشیشو ازجیبش بیرون آورد واومد شماره بگیره که دستمو روی دستش گذاشتم! _میشه این کارو نکنید؟ خواهش میکنم! بااخم به دستم نگاه کرد وبعدش نگاهش به بدنم و درآخر به صورتم ختم شد! سوالی نگاهم کرد… دستمو پس کشیدم و بیشترخودمو جمع کردم… ازخجالت آب شدم… لرزش بدنم کمترشده

ادامه مطلب ...

رمان زادهٔ نور پارت ۷۰

قلبش ناهماهنگ و نامیزون می زد ………. یک دست به کمر گرفت و دست دیگرش را چنگ میان موهایش کرد و کلافه و سردرگم دور خودش چرخی زد که نگاهش تصادفی به در باز کمد دیواری خالی اش افتاد ……….. شوکه شده و ناباور قدمی جلو برد و در را کاملا باز کرد ……… دستانش می لرزید و چیزی را

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت ۲

وقتی دیدم عکس العملی نسبت به اسم و فامیل نشون نداد.. با خیال راحت تری ادامه دادم: – از اونجایی که به واسطه کارمون.. با طرف قراردادهای خارجی زیاد سر و کار داریم و گاهی اوقات دعوتشون می کنیم تا بیان اینجا.. برامون خیلی مهمه مکان هایی رو برای این دعوت یا حتی جلسه های شرکت انتخاب کنیم که همکارامون

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت ۱۲۱

با حالی خراب دستمو روی صورتش گذاشتم که حس کردم لای پلکاش تکونی خورد عصبی سرمو بالا گرفتم و بلند داد زدم : _دخترا پس این آب چی شد ؟؟؟ یکی از خدمتکارا با عجله و با سینی توی دستش به سمتمون اومد _بفرمایید قربان با عجله لیوان رو از دستش گرفتم و مقداری ازش توی صورت نازی پاشیدم که

ادامه مطلب ...