رمان خلسه پارت ۳۳
رمان خلسه: ۸۸پارت با بیحوصلگی به معراج و پریا نگاه کردم ولی معراج بیشتر از ۳۰ ثانیه نرقصید و سریع دست دختر را رها کرد و مقابلش خم شد و تشکر کرد. دختر بیچاره تعجب کرد از کوتاهی رقص ولی به رویش نیاورد و او هم لبخندی زورکی زد و کنار رفت. معراج برگشت و روی مبل نشست، کامیار گفت