18 اردیبهشت 1401 - رمان دونی

روز: 18 اردیبهشت 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 71

  _ می‌شناختیش که اونطوری زل زده بودی بهش؟ افرا به ناچار سر جایش آرام گرفت. سرش را به نشانه‌ی مثبت تکان داد. _ اهل موسیقی باشی و امین دارا رو نشناسی؟ معلومه که می‌شناسمش. یکی از بهترین آهنگ سازای کشوره. تارخ نگاهش را به سن دوخت. _ کجا آشنا شدی باهاش؟ افرا آرنجش را به دسته‌ی چوبی صندلی تکیه

ادامه مطلب ...

غزال گریز پا پارت 34

    کمی سکوت برقرار شد و هر دو به آهنگی که با ولوم ملایم پخش میشد گوش سپردند   آخ ، زده به سر من هوای تو شیرینه حرفای لبای تو قشنگه واسم صدای تو … : : به این قسمت از شعر که رسید ماکان رو به غزال و با صدای بلند همخوانی کرد :   هرچند نداری

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 76

  صدای سلام و احوالپرسی از بیرون اتاق آمد دامون خواست خارج شود که دلارای دستش را کشید _ دامون تو رو خدا بگو _آشنا میشی دیگه حالا مگر اهمیتی هم داره؟! صبر کن جلسات بعدی همه چیز رو می‌پرسیم دلارای سعی کرد عادی به نظر برسد _ توکه میدونی این چند روز نه حاج خانوم نه حاج بابا با

ادامه مطلب ...

رمان گلاویژ پارت 78

  عاقل اندرسفیهانه نگاهم کرد و تلفنش رو جواب داد: _بله؟ …. _سلام بهارخانوم، نه خواهش میکنم، بیدار بودیم! …………. _چطور؟ اتفاقی افتاده؟ رضا حالش خوبه؟ با این حرف عماد چشم هام گرد و قلبم میخواست خودشو از تو سینه ام بیاره بیرون! با اشاره دست و لب خونی همش می پرسیدم که چی شده! _آهان خب خداروشکر. فکرکردم خدایی

ادامه مطلب ...

رمان زادهٔ نور پارت 124

  رسول شوکه از این پیشنهاد امیرعلی ، لبخند تصنعی بر لب آورد …….. کارخانه رفتن ؟ آن هم با رئیس کارخانه ای که همه از آن حساب می برند و زبان زد خاص و عام است ؟ – نه مهندس ، دستتون درد نکنه …….. خدا سایه مادرتون و بالا سرتون نگه داره . همینکه هوام و داشتید و

ادامه مطلب ...

رمان زادهٔ خون جلد دوم پارت 3

  با اومدن دکتر، کناری ایستادم تا کارش رو انجام بده. دست گیب روی شونھ م نشست و گفت: _رین… حالت خوبھ؟! بھ چشمھایش نگاه کردم. حالم خوب بود؟! احساس میکردم ھمھ چیز رو از توی یک حباب یا از پشت لایھای از مھ میبینم. نمیتونستم تمرکز کنم. ھمھ چیز مثل یک خواب بود برام. بدون جواب دادن بھش دوباره

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 55

  یه طرف صورتش و می تونستم ببینم ولی همونم پر خون بود و منشائش زخم روی پیشونیش بود که هنوز ازش چکه چکه خون می زد بیرون.. آب دهنم و قورت دادم و با ترس و لرز از اینکه بلای وحشتناکی سرش اومده باشه صداش زدم: – میران؟ می شنوی صدام و؟ تو همون حالت با چشمای بسته فقط

ادامه مطلب ...
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 7

  بازهم با گیجی فقط نگاهش کردم.. _پسرمو میگم.. آرش! ازبچگی لوسش کردم.. گاهی خودمو مقصر میدونم.. اگه امکاناتش رو محدود میکردم، شاید الان اینقدر گستاخ وحاضرجواب نبود!! پک های پیاپی وسنگین به پیپش باعث شد دود غلیظ تری اتاق رو پرکنه.. درحالی که دود اطرافش رو گرفته بود برگشت وپشت میزش نشست… _راستشو بخوای به آقای شریفی حسادت میکنم..

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 150

  وقتی دستهام سپر و سرو صورتم بود و کمربندش با خصمانه ترین و بی رحمانه ترین حالت ممکن روی بدنم فرود میومد، در واقع وسط اون بلبشو،گوشهام ناخودگاه صدای فرزاد رو از پشت در شنید. اولش شک داشتم ولی یکم که گذشت متوجه شدم اشتباه نمیکنم حتی توی اون شرایط تلخ و سخت. آره…خود فرزاد بود که داشت خطاب

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 151

  ” نازی ” روی تخت دراز کشیده و با حال بد دستمو روی شکمم کشیدم نمیدونم امروز چه مرگم شده بود که همش حال تهوع داشتم طوری که این حال بد امونم رو بریده بود به قدری خسته بودم که قطره اشکی از گوشه چشمم چکید شانس آوردم آراد به چیزی شک نکرد چون با این وضعیتی که بینمون

ادامه مطلب ...