رمان محله ممنوعه پارت 15
-چیه ترسو؟ از چهار تا قبر می ترسی؟ دوباره نگام به سمت اون قبر کشیده شد. فرید گفته بود قبرستون اجنه. علی گفته بود جنا با خون اون پسره رو تنه ي درخت نوشته ان که منتظرمن. اون جن جلوي انباري گفته بود که منتظرمه. شاید اینجا همون جایی بود که منتظرم بودن… یه قدم عقب رفتم و سرمو