رمان صیغه استاد پارت ۸۴
دلم می خواست تو شرایطی که به خاطر منِ بی عرضه ی بی دست و پا قراره حرص بخورم اونجا نباشم. دلم می خواست آب شم برم تو زمین اما چشمای خوش حالت هامون این طوری به خون نشسته نباشه. پاهاش تکون خورد و این بار با ترس بیشتری قدم بعدی رو به سمت عقب برداشتم تا اگه سمتم