روز: مرداد ۲۴, ۱۴۰۱ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان رسپینا پارت ۸۷

  با حرفای بابام ذهنم درگیر شده بود و ترجیح میدادم فعلا با رادان حرف نزنم، همون پیام فعلا کافی بود ، من باید اول درگیری ذهنی خودمو آروم میکردم و حل میکردم. حتی نمیدونستم این درگیری ها چی هست ، یه حس ناشناخته داشتم ، حرف بابام کاملا درست بود و من نمیتونستم رو حرفش و خواهشش نه بیارم

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت ۱۵۳

  توی این مدت پیش اومده بود که بعد از کلی خجالت.. اقدام کنه برای بوسیدنم.. ولی هدف بوسه هاش فقط صورتم بود و حالا.. بوسه ای رو که من اون پایین نتونستم ازش بگیرم و.. با میل و رضایت خودش.. رو لبام نشوند و من و قلب و مغزم و.. همزمان آچمز کرد! انقدری که وقتی بعد از چیزی

ادامه مطلب ...

رمان تاوان دل پارت ۳۲

  -….این همه چیزه مگه نه!؟ می دونی کی فهمیدم!؟؟همون روز که داشتی با زنت حرف می زدی فهمیدی فهمیدم پس خواستی منم بکشی.. راننده ی پسرت بودم دست کردی توی ماشین ترمز هاش رو خراب کردی.. تا بااین بهونه از شر منم خلاص شی اما بازم دووم نیوردی و شکست خوردی من زنده موندم.. فقط ماشین خراب شد وقتی

ادامه مطلب ...
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت ۱۰۵

  سری تکون داد و بی توجه به حرفم پرسید: _چرا گریه کردی؟ لبخندی زدم و بامسخرگی گفتم: _گریه کجا بود؟ اشتباه میکنی.. اومد نزدیک تر.. اونقدر نزدیک که مطمئن بودم صدای قلبمو میشنوه! _این چشم هارو من نشناسم کی بشناسه؟ آب دهنمو با صدا قورت دادم وباگیجی رد نگاهشو دنبال کردم.. ازچشمام حرف میزد اما نگاهش به لبم بود..

ادامه مطلب ...
عکس کاترین

رمان نقض قانون (خون آشام) پارت ۱۱

از افکارم خارج شدم و صاف به چشمان قرمزش خیره شدم ، برای لحظه ای یاد زمانی افتادم که تبدیل به گرگ شده بود و فورا نگاهم رو ازش دزدیدم … _ ت…تو… تو… بهم … حمله کردی … ت..تو ..ت..تبدیل به …گ…گرگ شدی ! عصبانی دستی به صورتش کشید و زیر لب پچ پچ کنان گفت : _ لعنت

ادامه مطلب ...

رمان دل زده پارت ۲۹

سمیه لبخند کوچکی زده نیم نگاهی لرزان به چهره ی بی اهمیت آرمین دوخت !   ته دلش لرزید ، چرا آرمین عکس العملی نشان نداد ؟   شاید سمیه وقیح بود ، خود بی محلی می کرد ، دل می شکاند و می نالید از نگاه نکردن آرمین   نفسی تازه کرد ، باید عادت می کرد که نه

ادامه مطلب ...