رمان رسپینا پارت 108
_با بابات که حرف زدم …. این عکسا برای خانواده شوهرش فرستاده شده ، شکایت هم کنی بی گناهیش اثبات میشه اما عکسا دست به دست میچرخه . بی حرکت نگاهش کردم _هرکس بوده کمر همت بسته آبرو باباتو از بیخ ببره و با این کارش تا حدودی موفق شده ، تو جامعه ای زندگی میکنیم که گناهه نکرده