روز: شهریور ۱۷, ۱۴۰۱ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان تارگت

رمان تارگت پارت ۱۷۷

  حین کار همه حواسم به میران بود که با هیچ کدوم از حرکات من حواسش از اون نقطه ای که روش گیر کرده بود پرت نمی شد و حتی نیم نگاهی هم بهم نمینداخت.. یعنی مسئله ای که ذهنش و درگیر کرده چیه که تا این حد پریشون شده که دیگه حتی نمی تونه ظاهرش و حفظ کنه تا

ادامه مطلب ...

رمان تاوان دل پارت ۵۶

  اخمی کردم و گفتم : تو مگه مشکل داری!؟ همه رو سر کلاس رفع کردی که خندید.. با ابروهای بالا رفته گفت : نچ الان فهمیدم که داره دروغ می گه و فقط می خواد سر در بیاره که منو نریمان چکار می کنیم.. چشم هام رو توی حلقه چرخوندم و گفتم : هدف واقعیت چیه هوم… رقصی به

ادامه مطلب ...
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت ۱۲۹

  بدون اینکه لیوان رو از دستم بگیره عصبی گفت؛ _مادرم رو انداختن روی تخت بیمارستان و دوباره باهم جیک توجیک شدن وتمام.. انگارنه انگار اتفاقی افتاده.. اصلا آمنه کیه آرش کیه؟ گور بابای زن و بچه! _خودش گفت اونجاست؟ _خودش بگه؟ مگه میتونه؟ هنوز اونقدر بی غیرت نشدم.. _خب آخه قربونت برم اگه نگفته رو چه حسابی اینقدر مطمئن

ادامه مطلب ...