رمان تارگت پارت 187
توی لابی نشستم و با گوشیم یه اسنپ گرفتم.. ولی چون این خیابون یه طرفه بود.. زنگ زد و گفت که نتونسته بیاد داخل و سر خیابون وایستاده. منم سریع بلند شدم برم تا سر خیابون که همون موقع گوشیم زنگ خورد.. دیدن اسم میران کافی بود تا این آرامش کوتاه مقطعی.. بعدِ حرف زدن با آفرین از بین