رمان صدای سکوت پارت دوم
-عیی وا صد بار گفتم به من نگو گاوه جانم من صغرام صغراااا با گفتن این حرفش هر دومون مثل بمبی ترکیدیم اون هم سعی میکرد جدی باشه اما متاسفانه موفق نشد و با ما شروع به خندیدن کرد. کوثر-بدویید بریم دیر نرسیم وگرنه سپهر کلمونو میکنه بدوید . با گفتن این حرف کوثر پا تند کردیم به سمت