چت روم عاشقانه 94 🎻
••ɪ ᴅᴏ ɴᴏᴛ ᴄʜᴀɴɢᴇ ᴍʏ ʟᴏᴏᴋ ᴡɪᴛʜ ᴛʜᴇ ᴡᴏʀʟᴅ نگاهشو با دنیا عوض نمیڪنم
••ɪ ᴅᴏ ɴᴏᴛ ᴄʜᴀɴɢᴇ ᴍʏ ʟᴏᴏᴋ ᴡɪᴛʜ ᴛʜᴇ ᴡᴏʀʟᴅ نگاهشو با دنیا عوض نمیڪنم
آرمین: باید از همون اول با من میومدی نمیدونم تو پسره چی دیدی چشمت همش دنبال اونه + خیلی دیگه شاخکات دارن فعال میشن زیاد فضولی نکن آرمین: آره ربطی به من نداره الانم پاشو باید بریم بیمارستان اون پسره منتظرمونه زودتر از خودش رسیدم به ماشین درو محکم بستم تکیه دادم به ماشین
تو این دو سال خیلی چیزا تغیر کرده بود من دیگه اون مارال قبلی نبودم هر چند سخته تو کشور غریب ولی بخاطر هدفی که داشتم دارم ادامه میدم ساعت کار آموزیم تموم شده بود دیگه نزدیک شب بود مشغول شستن دستام تو سرویس بودم دستامو خشک می کردم که با یه نفر بر خورد
*** از روز سعی کردم به حرف های پدرم بها بدم. و واقعا به خودم و خانوادم و حال و هوام برسم تا مدتی نه کار داشتم نه دانشگاهی بود. وقتم آزاد بود. و می تونستم خیلی کارا کنم کلاس آموزشی برم. دوره روانشناسی برم یا با یه مشاور برای بهتر شدن حالم صحبت
تنها می خواست گندم را از آن حال و هوا بیرون بکشد و ذهن او را از اتفاقات تلخ زندگی اش پرت کند . گندم بدون اینکه بخواهد صورت از سینه او جدا کند و یا خودش را از میان بازوان او بیرون بکشد ، از همان جا جوابش را داد .
با اینکه حس کردم داره دنبالم میاد و هرلحظه ممکنه بهم برسه.. از سرعتم کم نکردم و همینکه از پله ها بالا رفتم دوییدم سمت در حیاط.. چون با این عصبانیتی که توی وجودش بود و مطمئناً وقتی بهت و تعجبش از بین می رفت بیشترم می شد.. تلافی این کارم و سرم درمی آورد و من.. نمی
نگاهم و بهش دادم و ابروهام و دادم بالا که حرصی تو صورتم خیره بود… از عمد روی کلمه زنم تاکید کرده بودم، تا کاملا متوجه شه دیگه قرار نیست رابطمون مثل قبل فقط یه صیغه نامه باشه اما اون حرصی و حاضر جواب گفت: _آخ الهی چه رمانتیک… با این حال خوش به حال ژیلا، چون اون