9 دی 1401 - رمان دونی

روز: 9 دی 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم پارت آخر

          نگاهی به نورهان انداختم. وقتی اینطور بی حوصله و خسته خودش رو مینداخت تو آغوشم یعنی دلش میخواست بخوابه خصوصا اینکه  شکمش پر شده بود. قبل از اینکه از جا بلند بشم کیفم  پولم رو که از قبل کنار گذاشته بودم برداشتم و گفتم:     -بابت مهمون نوازیتون ممنونم. بگین چقدر یاید بهتون بدم!

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 20

        _خبر مرگش نمیدونی کجاست ؟؟   _نه بابا هر چی بهش زنگم میزنم جواب نمیده   داخل شد و با لیوان آب قندی برگشت و به سمتم گرفت   _لعنت بهش ، حالا میخوای چیکار کنی ؟؟   از دستش گرفتم و یه نفس سر کشیدمش   _نمیدونم شاید مجبور شم برگردم به همونجایی که ازش

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 94

  ×××   مشماهای خرید تو ماشین گذاشت و اومد نشست کنارم، نیم نگاهی بهش کردم و دوست داشتم جمله کلمه دو حرفی دوست دارم و دوباره ازش بشنوم برای همین گفتم: _تو فروشگاه فقط یه چی گفتی رفتیا   نگاهش و بهم داد و همین طور که فرمون و می‌چرخوند ریلکس و بی تفاوت گفت: _چی؟ یادم نمیاد  

ادامه مطلب ...
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۴۳

  چه بدبخت زندگی کردی ساره……چه بدبخت هم مردی….   نفسمو آه مانند بیرون میدم و زل میزنم به تشک پتویی که تا دیشب روشون بود و امشب دیگه نیست و حالا تو قبر تاریک خوابیده…….. عجب اقبال کجی داشتی….دخترتم انگاری دست کمی از خودت نداره…..منم شانس و اقبالم همیشه ی خدا خوابه…. صدای باز شدن در باعث میشه اشکامو

ادامه مطلب ...