15 دی 1401 - رمان دونی

روز: 15 دی 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

خدمتکار عمارت درد پارت ۵۲

“مارال” خاله خزان: مارال تموم شدی یا بیام کمکت؟! وای خدا هر چی وسایل و لباس داشتم تند تند تو چمدون گذاشتم + تموم خاله تموم شد خاله خزان: بدو دیگه دخترم ما منتظرتیم + الان تمومه تمومم با یه چمدون اومدم دارم با دوتا برمی گردم بعد اون روز تو کافه رفتیم تو بیمارستان با فرهاد حرف زدیم قرار

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 106

    خنده ام بلندتر شد و با لذت دست هام رو دور گردنش حلقه کردم و تو اغوشش فرو رفتم: -منو از چی میترسونی..من که از خدامه..   کل صورتش رو به کنار گردنم چسبوند و لب های خیس و داغش رو زیر گلوم گذاشت و محکم بوسید….   دستم رو پشت سرش گذاشتم و بی اختیار چشم هام

ادامه مطلب ...
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۴۶

      مگه میشه یادم بره…..اتفاق اونشب تا لحظه ای که نفس میکشم تو ذهنم میمونه….   چشمای پر حرص و اون نگاهش که کیلو کیلو تحقیر رو به وجود آدم تزریق میکرد….       فقط نمیدونم اینجا چیکار میکنه…..به کی گفت آقاجون….     کنار رستایی جا میگیره و برگه هایی رو نشونش میده…..     نفسم

ادامه مطلب ...
رمان دالاهو

رمان دالاهو پارت 12

    همراهش از ماشین پیاده شدم که به بهونه سیگار کشیدن دیر تر داخل اومد.   مامان هنوز بیدار بود و دیدن من باعث شد نگاهش رو از روی موبایلش برداره. – اومدی؟ کجا رفتی؟ دکتره چی گفت؟   شونه بالا انداختم. می گفتم این مدت که دیر کردیم کجا بودیم؟ مجبور به دروغ گفتن شدم. – گفت چیزیم

ادامه مطلب ...
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 93

    که نفهمیدم کی خوابم برد ^^^^^^^^^^^^^^^^^ با سر درد شدیدی چشمام رو باز کردم که هنوز تو جاده بودیم. تکون خوردم که اشکی:یه ۳۰ مین دیگه میرسیم _داره سرم میترکه مسکن تو داشبورد هست بردار در داشبورد رو باز کردم و مسکن رو برداشتم که چشمم خورد به یه جعبه ی مخملی قرمز که برش داشتم و قبل

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 99

    حالا کجا میرفتم؟! پیش کی می‌رفتم تا درد و دل کنم؟ اصلا مگه کسیم تو زندگیم داشتم؟ آتنا که نبود، مامانم که نبود؟ آیدین که نبود، جاوید… جاوید بود ولی به عنوان یه بی معرفت!     ×××     از ماشین پیاده شدم و روبه راننده با صدایی که خودمم از غمگین بودنش می‌سوخت گفتم: _بیشتر از

ادامه مطلب ...