رمان آشپز باشی پارت 6
روز بعد با کلی تلاش و التماس مامان را راضی کردم که به خانهٔ خودم بیایم. اما اول باید ماشینم را از کوچهپشتی هتلآپارتمان برمیداشتم. کیفم را زیر تخت حنا پیدا کردم، همهچیز سر جایش بود جز ادکلن مارکی که کیسان برایم خریده بود… حنا شب را خانهٔ عمهفرخنده مانده بود که مامان سرزنشش