24 دی 1401 - رمان دونی

روز: 24 دی 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آشپز باشی

رمان آشپز باشی پارت 9

    – نه شازده! واستا ببینم حرف حسابت چیه؟ قبل طلاق ما دوست پسرش بودی نه؟ چه‌قدر می‌ارزید خراب کردن یه زندگی؟   فکر می‌کرد همه به کثیفی خودش هستند…   همه با ناز و کرشمه‌ای دلشان می‌رود!   – خفه شو کیسان!   هادی اخم کرده در ماشینش را باز کرد و پایین آمد…   یک سر و

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 247

        مگه اون تو تک تک لحظات این دو سه هفته که من بارها تا مرز جنون و نابودی و به پوچی رسیدن رفتم و حتی برای خودم وسیله خودکشی خریدم.. دلش برام سوخت؟ مگه دلش برای التماس ها و خواهش و تمناهای من که گفتم این انتقام کوفتی به خاطر هرچی که هست تا همینجا تمومش

ادامه مطلب ...
رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت 106

      _ کاش می شد بیشتر پیشم بمونی.   _ نمیشه دیگه. باید برم.   _ باشه. مراقب خودت باش.   خواستم پیاده شم. که یهو سوالی به ذهنم رسید و برگشتم.   _ کی می ری؟ _ کجا؟ _ ماموریت؟   یکم مکث کرد و گفت :احتمالا پس فردا.   _ چقد طول می کشه؟ _ اصلا

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 150

        ـ اون اگه بهت حرفی زده ، فقط از سر دلسوزی بوده . چون تو رو مثل دختر خودش می دونه . این خیلی خوبه . اتفاقاً اینجوری خیال منم تا یه حدی راحت میشه که یکی هست که حواسش پی تو باشه . من این زن و خیلی ساله که می شناسم . اهل از

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 108

    تماس و که قطع کرد نفس عمیقی کشیدم و از ماشین آیدین پیاده شدم‌. بعد مدتی ماشینم با گلای رُز قرمزی که روش تزیین شده پیچید تو کوچه قدم تند کردم سمت ماشین که همون لحظه آیدین از ماشین پیاده شد و با اخم سمتم اومد و وقتی بهم رسید گفت: _بیا اینم عروست… می‌بنمت دیگه    

ادامه مطلب ...
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 100

  اشکان، جون هر کسی که دوست داری، اگه دوستم داری همین الان بگو و راحتم کن اشکی:چون به پدرت قول دادم که مواظبت باشم و تو دستم امانتی با حرفش حالم رو گرفت.آخه این حرفه میزنی؟ دلخور نگاش کردم و گفتم _پدرم گفت منو میسپاره به خدا نه به تو اشکی:خب بعد خدا، تو رو به من سپرد نه؟

ادامه مطلب ...