5 فروردین 1402 - رمان دونی

روز: 5 فروردین 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان حورا

رمان حورا پارت 28

    مرا در آغوشش فشرد و پوفی کرد.   _ توام چند وقت اینجا میمونی، گفتم بهت کاری نداشته باشن… یکم فکر کن شاید وقتی از هم دوریم راهکارای بهتری به ذهنمون برسه. باور کن دوری برای هر رابطه ای لازمه، معنیش هم این نیست که دیگه همو دوست نداریم. ما بیش از حد بهم چسبیدیم. هیچ وقتی برای

ادامه مطلب ...
رمان ملورین

رمان ملورین پارت 30

    کلافه از صدای بغض دار ملورین به ارامی دستش را روی شانه‌اش گذاشته و گفت:   – تقصیر تو نیست ملو، الان با مقصر شناختن خودت مطمئن باش چیزی درست نمیشه!   بی اختیار سرش را خم کرده و روی شانه‌ی محمد گذاشته و خیره به اسمان میگوید:   – اگه خوب باشه قول میدم بیشتر ازش مراقبت

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 273

        _ فقط؟   لبش را زیر دندان کشید و زمزمه کرد   _ فقط!   مرد اخم کرد   _ به عنوان مادرش نفهمیدی سیر نمیشه؟   انگار در مدرسه مقابل ناظم ایستاده بود!   _ دو ماهه بود بهش شیرخشک دادم بالا آورد ، سینه‌اش خس خس میکرد و دل درد داشت   مرد شروع

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 278

        ولی ذره ای پشیمونی تو رفتار آفرین حس نمی شد وقتی با اعتماد به نفس جواب داد: – به نظرت این عشق کمرنگ می شه؟! آراد هنوز به خودش نیومده بود و تو همون حال گیج شده عقب عقب رفت. – نکن.. نکن آفرین.. این کار شوخی بردار نیست. – من جدی ام آراد.. وایستا نرو..

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 172

    _‌سنی نداشتم بچه بودم… میگم بچه یعنی این قدر سن داشتم که فرق خوب و بد و کم و بیش می‌دونستم! اون روزا تو اون عمارت قشنگ پدربزرگم که همیشه رویای همچین زندگیو داشتم کابوس میدیدم وَ کسیم نفهمید این کابوسا این حال بدیا این نفرتای بچه گونه از داداشم این سکوتا داره زره زره ی وجودم و

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 180

        جلال نگاهی به مرد افتاده روی زمین کرد و بعد نگاهش را با مکثی به سمت گندم در آغوش یزدان کشید . به نظر می رسید یزدان به موقع رسیده .       یزدان با ابرو به مرد اشاره کرد و از روی زمین بلند شد و بدون آنکه گندم را از خودش جدا کند

ادامه مطلب ...