رمان آووکادو پارت 18
صدای غرشش این بار هیچ شباهتی به صدای قبل ندارد… به جای خونسردی و بیتفاوتی انگار خروار خروار خشم توی صدایش جریان دارد. – تو اگه جرأت داری از خونهت بیا بیرون ببین جلوی چشم همسایههای فضولتون چطوری رسوای عالم و آدمت میکنم بچه… تهدیدش نفسم را میبرد و اما حرفی نمیزنم… گوشی بین انگشتانم فشرده