رمان آووکادو پارت 23
〰〰〰〰 چند روزی بود هیچ اثری از شایگان نبود، از همان روزی که مرا دوباره کنار درِ مدرسه پیاده کرده بود انگار گم و گور شده بود. درست مثل همان ده روز بعد از آن شب… شاید هم رفته بود تا وحشتناکتر از قبل برگردد. رابطهی بین ماجد و حسام کمی به هم خورده بود و من