قاشق چنگالش و تو بشقاب غذاش گذاشت
_اگه منظور حرفت اینه که گیتار دیگه ای دارم یا نه باید بگم ندارم… گیتار زدنمم برای دوره نوجوونیم بود و سرگرمی
الان حتی نوتاشم یادم نیست!
زوم شدم تو چشماش
_ یه درصد فکر کن که فکر کنم تو چیزی یادت میره… درضمن خیلی هم عالی که گیتار دیگه ای نداری فکر کن قرار من هر روز و هر شب این گیتار خوشگل ایتالیایی و ازین پله ها هی بالا پایین کنم تا تو با صدتا زیر لفظی یه بله بدی و گیتار بزنی… البته اگه به بله تو برسه و یه وقت خدایی نکرده از دستم نیفته
خیره نگاهم میکرد که ادامه دادم
_از اون جایی که میدونم به وسایلت حساسی پس گیتار و میزنی
بازم سکوت کرد، شونه ای انداختم بالا و کم نیاوردم
_سکوتم علامت رضایت!
هیچی نمیگفت و نگاهش دیگه سنگین شده بود برای همین نگاهم و ازش گرفتم و نگاهی به کاسهی خالی ترشی کردم… کاسرو گذاشتمش رو میز و ادامه دادم
_حالا به عدالت خانمم بگو برات ترشی بیاره!
بازم تو سکوت خیره بود بهم که توپیدم
_ای بابا چیه دوباره روزه سکوت گرفتی؟
نگاهش و ازم گرفت و نفس عمیقی کشید
_بعضی وقتا فکر میکنم با یه دختربچه لجباز هفت هشت ساله دارم یکی به دو میکنم تا حرف زدن با یه دختر بالغ بیست و خورده ای ساله!
×
با ذوق نگاهی به گیتار تو دستش انداختم که کلافه پوفی کشید…از جام بلند شدم و رو میزش نشستم و گفتم:
_چند دقیقه هی نگاه میکنی به گیتار بعد یه پوفی میکشی و نمیزنی دِ بزن دیگه…
توپید
_یادم رفته نوتارو!
_اصلا سازو چرا گذاشتیش کنار؟
نگاهش و به گیتار تو دستش داد
_دغدغم زیاد شد کم کم فراموش شد تو زندگیم
_حالا میزنی یادت میاد
صادقانه بدون اینکه نگاهشو بده جواب داد
_تا حالا جلو کسی نزدم!
شونه ای انداختم بالا
_من میشم اولین کسی که جلوش مینوازی
هیچی نگفت که ادامه دادم
_بزن دیگه!
با مکث چشماشو بست و بعد دستش و رو تارای گیتار به حرکت دراورد… سکوت کردم و خیره نگاهش میکردم که بدون حرفی یا آهنگی موسیقی غمگین و آروم شروع به زدن کرده بود تقریبا خوب میزد ولی آخر سر صدای نوتش به اشتباه درومد که پوفی کشید و چشماش رو باز کرد
_نمیتونم!
_داشتی خوب میزدی بابا
حرصی نگاهم کرد و انگار دوست داشت زودتر از دستم خلاص شه این دفعه
_آوا گیر نده این یه موردو!
نفس عمیقی کشیدم و یاد آهنگای سیاوش قمیشی افتادم… تنها آهنگایی بود که تو فایلای مدسیقی ماشین فرزان پیدا میشد و لبخندی زدم و گفتم:
_یکی از آهنگای سیاوش قمیشی رو بخون جون من… شاید این طوری یادت بیاد نوتا!
با مکث نگاهش و ازم گرفت و هیچی نگفت که با یاد قسمتی از آهنگ نوازش سیاوش قمیشی لب زدم
_میشه بشینی پیشمو و یه شعر برام بخونی…؟
نگاهش و بهم داد و لبخندی زد که با صدا خندیدم… بعد مدتی چشماش رو بست و دستاش رو گیتار به حرکت دراورد… دقیقا داشت ریتم آهنگ نوازش سیاوش قمیشی رو میزد و لبخند روی لبام شکل گرفت ولی با شنیدن صدای فززان لبخند از رو لبام رفت و فقط خیره نگاهش کردم!
داشت میخوند؟
_میشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم…
میشه ببندی بالمو آخه شکسته بالم…
میفهمی چی میگم بهت میبینی خستگیمو…
میشه بزارم پیش تو چند روزی زندگیمو...
میشه بشینی پیشمو و یه شعر برام بخونی …
امشب یه کم تنها شدم میشه پیشم بمونی….
انگار یه بغضی تو گلوم داره شکسته میشه
اینجوری که پلکای تو هی باز و بسته میشه
میشه نوازشم کنی وقته گرفته حالم
میشه ببندی بالمو اخه شکسته بالم
به این جای آهنگ که رسید سکوت کرد و فقط دستش و رو سیمای گیتار میکشید و صدای دلنشینی پخش میشد ولی بعد مدتی باز شروع کرد خوندن که ناخوداگاه منم همراهیش کردم
_میشه نوازشم کنی وقته گرفته حالم
میشه ببندی بالمو اخه شکسته بالم
میفهمی چی میگم بهت میبینی خستگیمو
میشه بزارم پیش تو چند روزی زندگیمو
میشه بشینی پیشمو و یه شعر برام بخونی
امشب یه کم تنها شدم میشه پیشم بمونی
انگار یه بغضی تو گلوم داره شکسته میشه
اینجوری که پلکای تو هی باز و بسته میشه
میشه نوازشم کنی وقته گرفته حالم
میشه ببندی بالمو اخه شکسته بالم
میشه نوازشم کنی وقته گرفته حالم
میشه ببندی بالمو اخه شکسته بالم
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 4
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
نصف این پارت به اهنگ گذشت عاقا انصاف نیست ولی دمتون گرم اگه همینجوری پارتارو روز به روز بذارین