4 اردیبهشت 1402 - رمان دونی

روز: 4 اردیبهشت 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 174

        از خجالتِ زیاد جیغ میزنم:   -بهادر!!   -شهــو تِ برانگیخته شدَمو میگم، پیشیِ شهو ت انگیز!   به شدت عصبانی ام و نفس نفس میزنم و میغرم:   -واقعا بی ادبی!   -خودمم همین فکر و میکنم…   خوب است که قبول دارد!   -بی نزاکتم هستی…   -اینم قبول…   متعجب و عصبی تر

ادامه مطلب ...

دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی

  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…    

ادامه مطلب ...

رمان رسپینا پارت 157

همونطور که سرم روی بازوش بود با دستام روی سینه اش خطای فرضی میکشیدم _ الان غذاها سرد شده _ دوباره گرم میکنیم _ چمدون هارو هم جمع نکردیم _ دوتایی جمع میکنیم _ خوابم میاد اما وقت نیست _ تو راه میخوابی ، بهونه ی بعدیت برای غر زدن چیه ؟ _ امممم بذار فکر کنم ، فعلا چیزی

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 42

    نفس هایم بوی عطر تنش را میداد و شدیدا دلتنگش بودم. در این مدت کاملا از من دوری میکرد.   خودش که سمتم نمی آمد، من هم که می رفتم طوری رفتار میکرد که از رفتنم پشیمان میشدم.   لاکردار هیچ فکر قلب کوچکم را نمیکرد…   روسری سرخی که روی موهایم سر خورده بود را کمی پایین

ادامه مطلب ...

رمان نغمه دل پارت 13

  گیج گفتم: _چی؟ _حاج بابا مرد مائده مرد انگار دنیا رو سرم اوار شد توانایی حرف زدن ازم صلب شد اشکام بند نمیومد، تنها کسی که داشتم هم مرد دیگه رسما بی کس شده بودن فقط تونستم زنگ بزنم به علی _الو وروجک؟ فقط تونستم بگم _حا.. ج… با… بابام مشکوک و نگران پرسید _بابات چی؟ هق هقم اوج

ادامه مطلب ...

رمان نغمه دل پارت12

(محمد علی) چشمامو باز کردم. دیگه خبری از سردرد نبود سرمو از روی پای مائده برداشتم _اتیش پاره؟ سرشو اروم تکون داد _بلند شو دیگه اروم چشماشو باز کرد و بدنشو تکون داد که اخش در اومد پاهاش انگار خشک شده بود عصبی از اینکه بخاطر من اینطوری شده گفتم: _چرا منو بیدار نکردی؟ ۳ ساعته روی پات خابیدم معلومه

ادامه مطلب ...
رمان هامین

رمان هامین پارت 15

        دوشنبه بالاخره بعداز چند روز نرفتن سرکلاسای ترم جدید آماده‌ی برگشت به فضای دانشگاهی بودم.   خب پیچوندن کلاسا برای چند روز اول برای ترم‌های بالا عادیه دیگه نه؟   همین که به این زودی دارم بر می‌گردم بازهم نه از وظیفه‌شناسیم که صرفاً به خاطر خستگیم از خونه موندنه…   حتی به خاطرش بعدا ممکنه

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 193

        پلکی زد و نگاهش را با همان اخم از او گرفت ………….. نباید عقب نشینی می کرد …………. نباید جوری رفتار می کرد که یزدان را نسبت به حرف هایی که میان کریستیانو و فرهاد رد و بدل شده بود ، حساس می کرد …………… که اگر این اتفاق می افتاد ، دیگر آن وقت امکان

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 298

        به من نگاه نمی کرد ولی خیلی راحت می تونستم خشم توی چشم هاش و تشخیص بدم. – اون روزم.. از مطب دکتر اومده بودن و قرار بود فرداش.. بیمارستان بستری بشه و بره برای عمل.. من.. من داشتم تو حیاط باهاش بازی می کردم.. چون می دونستم بعد از عملش حالا حالاها نمی تونه از

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 197

      نگاهم به فرزان بود که هیچ عکس العملی نشون نمیداد سمتش قدم برداشتم و بالا سرش ایستادم… دستم و رو شونش گذاشت و آروم اسمشو صدا زدم ولی هیچ عکس العملی نشون نداد سرم و بالا آوردم که نگاهم یهو خیره شد تو چشمای مشکی جاوید! نگاهش ناراحت بود اما بعد مدتی نگاهش رو به دست من

ادامه مطلب ...

رمان نغمه دل پارت11

_بله اقا؟ _لطفا دیگه بهم نگو اقا _پس چی بگم؟ _بگو محمد علی یا علی فرقی نداره _ولی من اینطوری راحتترم _من ناراحتم پس نگو _چشم _الانم بیا بشین دیگه همش کار داری _چشم اقا یعنی باشه محمد علی اقا این ساده بودنش بدجوری به دلم مینشست اگر یک ذره زهره این رفتارا رو باهام داشت مطمئنا هیچوقت از خونه

ادامه مطلب ...