20 اردیبهشت 1402 - رمان دونی

روز: 20 اردیبهشت 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان حورا

رمان حورا پارت 49

        منتظر نگاهش کردم، سر به زیر شده با خجالتی آشکار گفت:   _ ممنونم…امیدوارم، امیدوارم منو ببخشی…   دست زیر چانه‌اش گذاشته سرش را بالا کشیدم:   _ کیمیا درسته که رفتارهای درستی باهام نداشتی، اما ازت دلخور نیستم…حتی میتونم بهت حق بدم یجورایی، خونوادگی دلتون میخواست دخترخاله‌ت عروس خونه‌تون بشه و من، سر و کله‌م

ادامه مطلب ...
رمان ملورین

رمان ملورین پارت 41

    گره‌ی کورِ ابروهایش حتی زمانی که پشت فرمان هم نشسته بود باز نشد.   پشت چراغ قرمز، دخترِ کوچکی که دسته‌ای گل رز در دست داشت، پشت شیشه‌ی ماشین ایستاد و چند تقه به شیشه کوبید.   شیشه را پایین فرستاده و خیره به دخترک با مهربانی گفت:   – جونم عمو!   دخترک به دسته گلی که

ادامه مطلب ...
رمان هامین

رمان هامین پارت 22

      تیرگی و گودی زیر چشم‌هاش به خصوص توی اون صورت بی‌رنگ مشخص‌تر بود.   همین هم نشون دهنده‌ی بی‌خوابیش بود.   خوب خوردن و خوب خوابیدن…   دوتا اصل لازم و ضروری برای اشخاص مریض.   دوتا چیزی که این مرد رسماً نادیده می‌گیره.   نگاهم سرگردون توی صورتش می‌گشت.   اینقدر بهش خیره شدم که پلک‌هام

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 200

        به آرامی دست و پاهایش را آزاد کرد و با تنی که حس می نمود خورد و خمیر و خسته به نظر می رسد ، رو به کمر و طاق باز خوابید .       گندم با حس شل شدن دست و پای او ، خودش را به سرعت از آغوش او بیرون کشید و

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 311

      سوزش چشم ها و پوست صورتم و این حس خفگی که به خاطر شدیدتر شدن دود بود.. نشون می داد که باید هرچه زودتر خودم و از این مهلکه نجات بدم.. ولی یه حسی نمی ذاشت قدم از قدم بردارم.. نه تا وقتی میران از وسط اون شعله ها بیرون نیومده.. آتیش هی داشت بهم نزدیک تر

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 210

  ×   آوا*   _فرزان   نگاهش رو بهم داد که ادامه دادم _خوبی؟   سری به تایید تکون داد و بدون هیچ حرفی از ماشینش که تو محله قدیمی ولی سر سبزی پارک بود پیاده شد!… پشت سرش پیاده شدم‌ و گفتم: _کدوم خونست خب پلاکش؟!   خیره به در سفید روبه رومون موند که باز پرسشی ادامه

ادامه مطلب ...