26 خرداد 1402 - رمان دونی

روز: 26 خرداد 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

چت روم*16سالگی پری ناز*

چت روم*16سالگی پری ناز*       و چه لطیف است حس آغازی دوباره و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای تنفس و چه اندازه عجیب است، روز ابتدای بودن و چه اندازه شیرین است امروز روز میلاد روز تو روزی که تو آغاز شدی ‏ تولدت مبارک پریناز جون بماند به یادگار از طرف دوستان مجازیت:1402.03.26-11:22 تولد دوستان(ب ترتیب

ادامه مطلب ...
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 33

      زن با سهند و سدا هم از پشت شیشه سلام و علیک کرد و با دیدن من عملاً رو ترش کرد!   مصیبت جدید را بو می‌کشیدم.   مکالمه‌شان این بود که «ویلا مرتبه، آقاجان. غذا حاضره، آقاجان. در ساحلی رو تعمیر کردن، آقا جان. بام خانه خرج برداشته، درختای نارنگی بار ندادن و…».   من هم

ادامه مطلب ...
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۱۱۹

    _ بنداز اون ماسک دیگه….اینقده با ماسک دیدمت که قیافت یادم رفت……     آینه رو میدم بالا و میچرخم طرفش….هنوزم باورم نمیشه پنجاه میلیون هزینه ی دندونام شده…..       اصلا هنگ هنگم…..     سکوتم رو که میبینه دستش جلو میاد و ماسک رو درمیاره…..   _بخند ببینم چه شکلی شدی….       لب

ادامه مطلب ...

پارت 3 فصل دوم

    یه هفته گذشته بود و من هیچکاری نکردم … شبا نمیتونستم بخوابم خیلی بد هواشو کرده بودم عکساشو هر شب میزارم جلو روم نگاه میکنم چرا اینقدر خنگم چرا غرورم نزاشت بمونم باهاش من خیلی پشیمونم خیلی…   خودم باید یه کاری می کردم بعد به هفته بدون اینکه به کسی بگم از خونه زدم بیرون میدونم نگران

ادامه مطلب ...
رمان ملورین

رمان ملورین پارت 48

    با زور و زحمت خودش را عقب کشید و نگاهی دلخور روانه‌ی محمد کرد! آهسته گفت:   – میشه اینقدر به من نچسبی؟   ابرو بالا فرستاد:   – نه!   پروو بودن محمد همتا نداشت! انگار نه انگار همین چند روز پیش، بدترین حرف‌ها نثارِ ملورین کرده بود و حالا…   زبان روی لب زیرینش کشیده و

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 32

    نگاهی به سقف می‌کنم و رو به خدا می‌گم:   – دمت گرم خوب درستش کردی دیگه حالا اون روی سگ منم وسطش بلند می‌شه. بیا و درستش کن.   دیارا انگار که داره به یه موجود بیگانه نگاه می‌کنه بهم خیره می‌شه.   در حالت عادی دو سه تا تیکه کلفت بارم می‌کردم. اما الان بی حرف

ادامه مطلب ...
رمان فئودال

رمان فئودال پارت 1

    دستش به زور به  توتِ قرمز رسید. با لبخندِ دلنشین آن را چید و در دهانش گذاشت. مزه‌ی ترش و شیرین‌اش، دلش را مالش داد و سرشار از حس خوب شد.   توتِ قرمزی نوکِ شاخه‌ی درخت بود، دست دراز کرد برای چیدنش…. اما همان لحظه دستی دورِ کمرش حلقه شد. ترسیده سر جای‌اش ایستاد. ضربان قلبش بالا

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 171

  ***************************************   هندزفری رو تو گوش هام گذاشتم و اهنگی پلی کردم و گوشی رو برگردوندم تو جیب مانتوم…   نگاهی به اسمون کردم که گرفته و ابری بود..دقیقا مثل دل من…   اهی کشیدم و قدم هام رو اروم تر کردم..هیچ عجله ای برای رسیدن به خونه نداشتم…   “دلواپس چشم های تو بودم..وقتی که لب هات خنده

ادامه مطلب ...
رمان نگار

رمان نگار پارت 3

  نگاهی به پریسا انداختم خودش گرفت منظورم چیه .. + نگار من برم خبر خوب بودن حالشو به بچه ها بدم … با چشم پریسا رو بدرقه کردم و تا پایین رفتن از پله ها چشم به دنبالش کشیدم … از رفتنش که مطمئن شدم رو گردوندم سمت اون دختر: _خب … بگو ، چی میخواستی بگی ؟ +

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 213

      یزدان نچ صدا داری کرد :       ـ چه کار به عمق داری ………… تو بپر .       گندم نگاهش را از کف استخر گرفت و تا چشمان او بالا کشید :       ـ اگه رفتم کف استخر و خفه شدم چی ؟       یزدان چپ چپ به گندم

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 251

      اخماش رفت توهم‌ و خواست چیزی بگه که با بغض گفتم: _نمی‌تونم نمی‌تونم بفهم لعنتی میترسم… اصلا نمیخوام اصلا برام مهم نیست تو چی فکر میکنی   بازومو گرفت که سریع خودم و عقب کشیدم و با عجز گفتم: _نمی‌تونم جاوید   مبهوت نگاهم‌ میکرد و انگار نمی‌فهمید چی میگم و آخر سر با مکثی خیره به

ادامه مطلب ...