رمان آووکادو پارت 71
برگه را به دستش میدهم که حتی نگاهش هم نمیکند و کنار لپتابش روی میز میگذارد. دوباره روی پاهایم جابهجا میشوم و انگشتانم را در هم قفل میکنم…. – الآن من چیکار کنم؟ برم؟ – کجا؟ لبم را تر میکنم… هجوم یکبارهی استرس باعث میشود کف پاهایم را محکمتر به زمین فشار بدهم و پوست