رمان آووکادو پارت 85
میتوانم صدای ضربان قلبش را بشنوم… صدای ضربان قلب خودم را هم میشنوم و کاش گوشهایم کر شود… این دیگر چه طرز کوبیدن و تپیدن است؟ نگاه بالا میکشم… چشمان خمارش باعث میشود دلم توی سینهام گم و گور شود و او مردمکهای آبی رنگش را بین چشمانم چپ و راست میکند. دستم