5 بهمن 1402 - رمان دونی

روز: 5 بهمن 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان هامین

رمان هامین پارت 137

  صدای آه کشیدن بابارو شنیدم. _ شما صحبت کنید من میرم ببینم مامانت و عمه‌ت کجا رفت. بعداز رفتن بابا صدای کشیده شدن صندلی شنیدم. برگشتم و پاهامو روی تخت دراز کردم و به پشتی تخت تکیه دادم. _ چطور فهمیدی که به پروژه شک کردن؟ صداش از کنارم بلند شد. _ وقتی دایی با تلفن حرف می‌زد شنیدم.

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 277

  یزدان نگاهش را سمت آسمان تاریک بالا سرش کشید :   ـ فکر کنم تو سالن بریم بهتر باشه.   دختر سری تکان داد ………… نگاهش به یزدان به گونه ای بود که انگار را از سالیان قبل و بسیار دور او را می شناسد و با او سلام و علیکی دیرینه دارد .   ـ هر جور مایلید

ادامه مطلب ...
آوای توکا

رمان «آوای تـوکــا»پارت 7

      با اشاره مهبد بغل دستش می نشینم . دست می ندازد دور گردنم .   این نزدیکی ضربان قلبم را روی هزار می برد .‌ قاشقی که برای خودش پر کرده را در دهان من می چپاند .   – نگفتم وقتی بهت چیزی گفتن توهم دوتا بذار روش بذار کف دستشون ؟   مهربان تشرم می

ادامه مطلب ...
رمان مانلی

رمان مانلی پارت 49

      مرد سریع به یاد آورد و به سمت پشت پیشخوان خم شد. _آهان. بله چشم الان حاضر می‌کنم خدمتتون!   بعد از چند دقیقه جعبه‌ی گردنبند را به دست نامی سپرد.   نامی کارت را به فروشنده داد و در جعبه را باز کرد.   با دیدن گردنبند ظریف و زیبایی که درون جعبه می‌درخشید لبخند کمرنگی

ادامه مطلب ...