17 بهمن 1402 - رمان دونی

روز: 17 بهمن 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 143

        بغضم را پس می زنم، من لعنتی حتی آدرس کامل این جهنم را بلد نیستم، چرا حرف سحر را تایید کردم؟   حالا باید از نگهبانِ جهنم، آدرس کامل را بپرسم!   با یادآوری اتفاقی آدرس خانه‌ی قبلی ام، تمام نفرتی را که از امید داشتم و این مدت صرف تصادف او و بی پناهی خودم،

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 168

          اب دهانم را قورت دادم: _ نه راستش…اومدم ببینم، آزمایش همسرم برگشت دستتون؟ چون بهم خبر ندادین، دفعه قبل هم که…با خواهرشوهرم اومدم نگفتید!   کمی خیره نگاهم کرد، سری تکان داد:   _ همسرت به آزمایشگاه گفته بود کسی نباید بفهمه، خودش بهت گفت؟   اخم‌هایم را در هم فرو کردم: _ نه، نه

ادامه مطلب ...
آوای توکا

رمان «آوای تـوکــا» پارت 13

          کیسه را پشتم جابه‌جا می ‌کند و ماساژم میدهد ، صلحی موقتی میانمان شکل گرفته است که مدیون سکوتیم .         کافی بود بگوید لام تا من بحث را بکشانم به بُشرا .     ولی لام تا کام نمی گوید و من هم بحث را نمی کشانم به هووی آبستنم .

ادامه مطلب ...
سکوت تلخ

رمان سکوت تلخ پارت 6

  #پارت_ششم   یک هفته از آن روز میگذشت و در طی این مدت  او حق بیرون رفتن از خانه را نداشت   میرزا رضا در را به رویش قفل کرده بود و حتی خود، خوش نداشت روی او را ببیند.   چه رسد به مردمی که نقل دهانشان شده بود.   برهم خوردن نامزدی مانلی و کیارش کم کم

ادامه مطلب ...
رمان مانلی

رمان مانلی پارت 56

      از میان جمعیت خودش را به نامی نزدیک کرد و با لحن آرام و شرمنده‌ای گفت: لطفا عذرخواهی منو بپذیرید جناب شهیاد من خیلی شرمنده‌ام ولی انگار دوربینا خاموش بودن و هیچ فیلمی ثبت نشده!   دندان‌هایش را به‌هم فشرد و با تمام قوا تلاش کرد آرام باقی بماند.   کمی به سوی محرابی خم شد و

ادامه مطلب ...