22 بهمن 1402 - رمان دونی

روز: 22 بهمن 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان ملورین

رمان ملورین پارت 52

        رو به روی آیینه روی صندلی نشست و موهایش را باز کرد. شونه ای برداشت و ارام روی موهایش کشید.     خیره به آیینه شد و با خود فکر کرد اگر محمد را آن شب نمی‌دید چه اتفاقی می‌افتاد؟! زندگی اش چگونه می‌گذشت؟ محمد عین نوری در زندگی اش بود، البته که ملورین هم نعمتی

ادامه مطلب ...
سکوت تلخ

رمان سکوت تلخ پارت 9

        – چی شده؟   طلا دست روی بینی گذاشت   – هیش …آروم تر   گیج به او نگاه کرد   صدا پایین آورد و لب زد   – چی شده طلا جونم؟   طلا در حالی که استکان ها را روی میز چیده و دستمال داخل سینی میکشید گفت   – هیچی دختر ، دو

ادامه مطلب ...
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 117

  پوزخند تحقیر آمیز راغب را با خنده ای یک وری جواب داد و از گوشه ی چشم نگاهش کرد. با همان ابهت همیشگی به صندلی تکیه زده و پا روی پا انداخته بود. دلش میخواست این مرد را از آن سقفی که برای خود ساخته بود پایین بکشد. _ به کاهدون زدی بابا جون، اینهمه هزینه و برو بیا

ادامه مطلب ...
آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 11

        احسانی دستش را کشید و من تند چرخیدم.   شهراد ماجد با اخم های درهم نگاهش را بین من و احسانی می چرخاند.     -احسانی سریع گفت:   -قبل اینکه شروع کنی من برم عمل دارم، بعداً می‌بینمتون فعلاً.   تقریباً فرار کرد و من ماندم و شهراد ماجدی که با چشم های ریز شده نگاهم

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 280

          در حالی که متاثر از این نمایش قدرت یزدان ، ضربان قلبش بالا رفته بود ، با آخرین شلیک او ، دست او را که به دور شانه اش پیچیده شده بود را کنار زد و از سینه اش جدا شد و برای جمع کردن وسایلش به سمت میز حرکت کرد …………….. بدون آنکه سیبل

ادامه مطلب ...
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 81

        به دفترم برگشتم، ابراهیم قضیه مهران را خاتمه می‌داد.   هرچند که باید دنبال منشی جدیدی می‌گشتم.   یک لحظه از ذهنم گذشت که پریناز را به جایش بگذارم و ناگهان چیزی درونم وحشت‌زده فریاد زد؛«نه»!   فانتزی‌های جالبی رقم می‌خورد ولی امکان نداشت، حضورش در دفترم با رفتارهای کنترل‌نشده‌اش، یا مرا دیوانه می‌کرد یا سرش

ادامه مطلب ...