23 بهمن 1402 - رمان دونی

روز: 23 بهمن 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان حورا

رمان حورا پارت 172

              تنها چیزی که به طرز عجیبی مشکوکم کرده بود پرخوری‌ام بود!   چیزی که روزهاست دارمش، اما این اواخر شدت گرفته بود، حس اضافه‌وزن داشتم، انگار که باد کرده باشم! از قباد بدم می‌امد، نه از ان حس‌های مزخرف عاشقی که بخاطر کارهایش متنفر شوم‌ها، نه… چیزی بود عجیب!   انگار صورتش زشت

ادامه مطلب ...
آوای توکا

رمان آوای توکا پارت 16

        گولاخ است . دوتای من قد دارد . ترس برم می دارد .         شیشه خرده ها از خجالت کف پایم در می ایند و من حتی از درد ناله نمی کنم . قلبم در سینه به مانند قلب گنجشک می کوبد .         راه فراری نیست .‌به دیوار می

ادامه مطلب ...
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۱۸۶

      _ تو اینجا چیکار میکنی؟….   صدای زهره خانوم باعث میشه سرم رو از سمتی که بارمان داره بهم نزدیک میشه بچرخونم طرف مجلسی که همه دور هم نشستن….   دایی محمد: تو هیچی نگو زهره….اینجا خونه حاج باباست…خودشونم میدونن چطور برخورد کنن….     مبینا: مامان راست میگه دیگه بابا…اصلا کی بهش گفته بیاد اینجا….  

ادامه مطلب ...
رمان مانلی

رمان مانلی پارت 59

        با دیدنش از جا بلند شدم تا لباس و غذاها را از دستش بگیرم. _ممنون آقا احسان شرمنده حسابی به زحمت افتادین.   احسان لبخندی زد و لباس و غذاها را به دستم داد. _خواهش می‌کنم این چه حرفیه شما هم جای خواهر ما…   لباس را گوشه‌ای آویزان کردم و با غذاها به سوی آشپزخانه

ادامه مطلب ...
رمان هامین

رمان هامین پارت 142

        بعداز یکم گوش دادن حسابی حوصلم سر رفت.   یه نگاه به غذایی که درحال سرد شدن بود و یه نگاه هم به هامینی که گرم حرف زدن بود انداختم.   بی‌ادبیه اگه بین حرفشون بپرم؟   نچی کردم و گوشیمو برای چک کردن پیاما و ایمیلام برداشتم.   چندروزی از کلاس‌هام جاموندم و با اینکه

ادامه مطلب ...