رمان حورا پارت 206
مکث کرد، شب وقتی برگشتند، حورا رفته بود…شاید ظهر با کیمیا تماس گرفته بود تا سر و گوشی اب دهد؟ باید میگفت که حورا رفته است؟ _ داداش مشکلی پیش اومده؟ زبان به لبهایش کشید: _ نه، برو بخواب…سلاممو به وحید برسون! _ میخوای بدم باهاش حرف بزنی؟ برای خود