17 فروردین 1403 - رمان دونی

روز: 17 فروردین 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان سال بد

رمان سال بد پارت 51

        عمو رضا کمی در صندلی اش جابجا شد و دستی به ریشش کشید … و گفت :   – حالا چرا ایستادین ؟ … بشینید بچه ها !   و با نگاهی به شادی … اضافه کرد :   – تو هم دیگه برو ! کلاست دیر میشه !   شادی خداحافظی کرد و از خانه

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 208

            حورا     از آن آلوچه‌ها در دهانم گذاشتم، مزه‌ی ترشش که در دهانم پیچید با لذت چشم بستم. آلوچه خشک‌های حاجیه‌خاتون بود که به قول خودش تابستان درست کرده تا در زمستان مزه مزه‌اش کند.   از آلبالو بود، انگار پخته بودش و سپس در سرکه نگهش داشته بود، و با نمک خشک

ادامه مطلب ...
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 37

        پناه برد به میکائیل و سینه ی میکائیل را جایگاه اشک هایش قرار داد و این اتفاق برای بار دوم داشت می‌افتاد اما این بار دخترک از ته دل زاری می‌کرد… طوری گریه می‌کرد که انکار قیامت شده طوری که محمد هم چند لحظه بعد در کنار یزدان قرار گرفت و هر سه با ناراحتی به

ادامه مطلب ...
رمان فئودال

رمان فئودال پارت 41

              نفس عمیقی کشید، نفسی که لرزیدنش را هم یاسر حس کرد:   _ ببینم اون چشاتو…میترسی ازش؟   نگاهش بی اراده با همان دو کلمه به چشمان یاسر دوخته شد، انگار از درک شدنش خوشحال بود که یاسر یکباره اخم در هم کشید.   تمام خیالاتش در باب غیرتی نبودن این برادر دود

ادامه مطلب ...

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی

            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو

ادامه مطلب ...
رمان مانلی

رمان مانلی پارت 81

      مرموز خندید و چشم‌های جمع شده‌اش را به صورت سرخم دوخت. _بوی خاک و گِل می‌دی… می‌دونستی این بو حس زندگی رو توی وجودم زنده می‌کنه؟ درست همون‌کاری که تو با من می‌کنی!   هنوز در گیر و دار هضم اولین و سخت‌ترین بوسه‌ی زندگی‌ام بودم.   نوک بینی‌ام را به آرامی بوسید و کمی خودش را

ادامه مطلب ...