رمان آس کور پارت 139
_ تو کی هستی؟ دنبال چی ای؟ _ عزرائیلتون! میخوام جون دادن تک تکتونو ببینم! بردیا کمی دورتر مشغول صحبت با رها شد و حواس یاشا تمام قد به او بود که پس از چند ثانیه انگشت شستش را بلند کرده و لب زد: _ حالشون خوبه. یاشا نفس راحتی کشید که