روز: اردیبهشت ۱۵, ۱۴۰۳ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آس کور

رمان آس کور پارت ۱۴۳

        _ بابا… اینجایین؟ تموم شد کارا؟   حاج خانم وحشت زده و از پس شانه ی همسرش به حامی نگاه کرد و آرام نالید:   _ تو اینجا چیکار میکنی؟   حساسیت سراب روی حامی را فهمیده بودند و تا جای ممکن او را از سراب دور نگه میداشتند.   فقط مواقعی که سراب خواب بود،

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت ۲۸۴

      سامیار کنار سوگل روی صندلی نشست و با اخم نگاهش کرد و گفت: -خوبی؟..   انگار متوجه شده بود سوگل لحظات سختی گذرونده..چه دقت و توجهی داشت…   سوگل بدون اینکه نگاهش کنه، دستش رو روی شکمش فشرد و سر تکون داد: -خوبم..   نگاه سامیار محکم و با عدم اعتماد چرخید سمت عسل و با اخم

ادامه مطلب ...
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت ۹۵

        همه‌چیز سریع اتفاق افتاد.   ماشین در هوا چرخید، صدای جیغ سدا بود یا من؟   شاید هم صدای جیغ پریزاد.   دنیای من در همان چرخش ماشین وارونه شد، وارونه ماند و یک ضربه نهایی…   ماشین با سقف فرود آمد، کیسه‌های هوا باز شدند. بوی عجیب یک گاز…   آن لحظات احتمال می‌دادم که

ادامه مطلب ...
رمان آق بانو

رمان آق بانو پارت ۲۱

    به قلم رها باقری       *** صبح، دکتر احوالش مثل هر روزه شده بود و من بعد از عق زدن‌های مکرر، جانی در تنم نمانده بود. اشتها به هم نمی‌زدم، دلم آشوب بود و سرم سبک.     رفتم توی ایوان نشستم و هوای خنک صبح باغ را نفس کشیدم.   دلم بوی هندوانه می‌خواست، دلم

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت ۲۲۶

            آخرین چاقاله را در دهان گذاشته کتابم را باز کردم، مشغول مطالعه شدم و حواسم پی اطراف نبود، که صدای موبایلم بلند شد، کم پیش می‌آمد پیغام‌ها رد و بدل شوند.   موبایلم را برداشته به اعلان‌هایش نگاهی انداختم، پیام کیمیا بود:   _ نمیدونم برات میاد یا نه، اما خواستم بگم برای عید

ادامه مطلب ...